ابوالمعانی عبدالقادر بیدل دهلویبیدِلْ، ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی (۱۰۵۴-۴ صفر ۱۱۳۳ ق/۱۶۴۴-۲۴ نوامبر ۱۷۲۰م)، شاعر پارسی گوی هند و صوفی و نماینده برجسته سبک هندی است. او در عظیمآباد هندوستان (پتنۀ کنونی) متولد شد. [۱]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۶۴، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۲]
خوشگو، بندر بن داس، سفینه، ج۱، ص۱۰۴، به کوشش محمدعطاء الرحمان، پتنه، ۱۹۵۹م.
[۳]
آزاد بلگرامی، میرغلامعلی، سرو آزاد، ج۱، ص۱۴۸، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۸ق.
[۴]
آزاد بلگرامی، میرغلامعلی، خزانۀ عامره، ج۱، ص۱۵۲، کانپور، ۱۸۷۱م.
[۵]
خلیل، علی ابراهیم، صحف ابراهیم، ج۱، ص۲۴، به کوشش عابدرضا بیدار، پتنه، ۱۹۷۸م.
[۶]
پدرام، لطیف، تأملی کوتاه در زندگی شعر و اندیشۀ بیدل، ج۱، ص۳۸، یگانه، تهران، ۱۳۸۱ش، س۶ و ۷، شم۲۵و۲۶.
فهرست مندرجات۲ - همراهی با دایی ۳ - حضور در جمع شاعران ۴ - اساتید بیدل ۵ - جلسه بیدل خوانی ۶ - وفات بیدل ۷ - آرامگاه بیدل ۸ - اوصاف بیدل ۹ - آراء و اندیشهها ۹.۱ - اندیشههای عرفانی ۹.۲ - فقدان شک فلسفی در شعر ۱۰ - اشعار بیدل ۱۰.۱ - سبک شعر ۱۰.۲ - استفاده از اصطلاحات عامیانه ۱۰.۳ - استفاده از وزنهای بلند ۱۰.۴ - تکرار قافیه در غزل ۱۰.۵ - دلبستگی به شاعران ۱۰.۶ - تأثیربیدل بر شاعران ۱۱ - جایگاه بیدل ۱۲ - آثار علمی ۱۲.۱ - آثار منظوم ۱۲.۲ - آثار منثور ۱۳ - فهرست منابع ۱۴ - پانویس ۱۵ - منبع ۱ - معرفی بیدل دهلویپدرش میرزا عبدالخالق، از قبیلۀ برلاس (و به روایتی ارلاس یا ارلات) ترکان جغتایی بود. این قبیله از بخارا به بدخشان، و سپس به هندوستان مهاجرت کرده، و به سپاهیگری مشغول بودند. [۷]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۱۶۶، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۸]
خوشگو، بندر بن داس، سفینه، ج۱، ص۱۰۴، به کوشش محمدعطاء الرحمان، پتنه، ۱۹۵۹م.
[۹]
پدرام، لطیف، تأملی کوتاه در زندگی شعر و اندیشۀ بیدل، ج۱، ص۳۸، یگانه، تهران، ۱۳۸۱ش، س۶ و ۷، شم۲۵و۲۶.
[۱۰]
خلیل، علی ابراهیم، صحف ابراهیم، ج۱، ص۲۴، به کوشش عابدرضا بیدار، پتنه، ۱۹۷۸م.
[۱۱]
میرحسین شاه، بحثی در احوال و آثار بیدل، ج۱، ص۲۱، ادب کابل، ۱۳۵۰ش، س۱۹، شم ۵و۶.
[۱۲]
اختر، خواجه عبادالله، بیدل، ج۱، ص۶، لاهور، ۱۹۵۲م.
[۱۳]
هادی، نبی، عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۱۰، ترجمۀ توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۱۴]
عبدالغنی، زندگی و آثار عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۴ـ ۵، ترجمه محمدمهدی آصف، کابل ۱۳۴۱ ش.
پدر بیدل در عین حال که در زمرۀ سپاهیان بود، اما در همان سنین جوانی این شغل را رها کردمَنشی صوفیانه داشت و به صوفیان «قادریۀ» هندوستان ارادت میورزید و به توصیۀ مرشدان خود بود که پسر خویش را همنام شیخ عبدالقادر گیلانی (صوفی مشهور سدههای ۵ و۶ق) گردانید. [۱۵]
خوشگو، بندر بن داس، سفینه، ج۱، ص۱۰۴، به کوشش محمدعطاء الرحمان، پتنه، ۱۹۵۹م.
[۱۶]
مخدوم، رهین، ابوالمعانی بیدل، ج۱، ص۲۴۳، وحید، تهران، ۱۳۴۶-۱۳۴۷ش، س۵، شم۳.
[۱۷]
هادی، نبی، عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۱۱، ترجمۀ توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۱۸]
عبدالغنی، زندگی و آثار عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۶، ترجمه محمدمهدی آصف، کابل ۱۳۴۱ ش.
بیدل پیش از رسیدن به ۵ سالگی پدر خویش را از دست داد [۱۹]
عبدالغنی، زندگی و آثار عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۱۳، ترجمه محمدمهدی آصف، کابل ۱۳۴۱ ش.
و نزد مادر به آموختن قرآن و الفبای فارسی پرداخت. پس از یک سال ونیم مادرش نیز از دنیا رفت و سرپرستی او را عمویش، میرزاقلندر که چون برادر فردی سپاهی با خوی درویشی بود، برعهده گرفت. [۲۰]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۱۱، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۲۱]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۶۱، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۲۲]
خوشگو، بندر بن داس، سفینه، ج۱، ص۱۰۵، به کوشش محمدعطاء الرحمان، پتنه، ۱۹۵۹م.
[۲۳]
خلیل، علی ابراهیم، صحف ابراهیم، ج۱، ص۲۵، به کوشش عابدرضا بیدار، پتنه، ۱۹۷۸م.
[۲۴]
مخدوم، رهین، ابوالمعانی بیدل، ج۱، ص۲۴۳، وحید، تهران، ۱۳۴۶-۱۳۴۷ش، س۵، شم۳.
بیدل به سفارش عموی خود به آموختن ادبیات عرب پرداخت، اما چون به ۱۰ سالگی رسید، میرزا قلندر او را از مدرسه بازداشت و برای رهنمونی وی به معرفت حق او را با خود به حلقۀ درویشان برد [۲۵]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۶۳، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۲۶]
خوشگو، بندر بن داس، سفینه، ج۱، ص۱۰۵، به کوشش محمدعطاء الرحمان، پتنه، ۱۹۵۹م.
[۲۷]
خوشگو، بندر بن داس، سفینه، ج۱، ص۱۰۶، به کوشش محمدعطاء الرحمان، پتنه، ۱۹۵۹م.
[۲۸]
خلیل، علی ابراهیم، صحف ابراهیم، ج۱، ص۲۵، به کوشش عابدرضا بیدار، پتنه، ۱۹۷۸م.
[۲۹]
خواجه، محمدعثمان، بیدل بزرگترین شاعر صوفی بعد از جامی، ص۶۵، هلال، کراچی، ۱۳۴۰ش، ج۹، شم ۳۵.
عبدالقادر گذشته از زبان مادریش، بنگالی، با ریخته (که بعدها به زبان اردو شهرت یافت)، سانسکریت و ترکی آشنایی یافت و زبانهای فارسی و عربی را نیز در مکتب آموخت. در شش سالگی با قرآن آشنا شد و در کمتر از یک سال آن را ختم کرد. [۳۰]
عبدالغنی، زندگی و آثار عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۱۴، ترجمه محمدمهدی آصف، کابل ۱۳۴۱ ش.
[۳۱]
خلیلی، خلیلالله، فیض قدس، ج۱، ص۸۰، (کابل) ۱۳۳۴ ش.
۲ - همراهی با داییعبدالقادر نخستین سرودههایش را بر عمویش، که نخستین مربی و مشوق وی بود، عرضه کرد. میرزا قلندر شاعری درس ناخوانده بود که نکته سنجیهای او در شکلگیری شخصیت شاعری بیدل بیتأثیر نبوده است، چنان که او همواره ذوق شاعرانۀ خود را از عموی خویش میدانست [۳۲]
عبدالغنی، زندگی و آثار عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۱۹ـ۲۸، ترجمه محمدمهدی آصف، کابل ۱۳۴۱ ش.
[۳۳]
خلیلی، خلیلالله، فیض قدس، ج۱، ص۱۸ـ۴۹، (کابل) ۱۳۳۴ ش.
[۳۴]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۶۱، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۳۵]
خواجه، محمدعثمان، بیدل بزرگترین شاعر صوفی بعد از جامی، ص۶۵، هلال، کراچی، ۱۳۴۰ش، ج۹، شم ۳۵.
سپاهیگری میرزاقلندر باعث شد که بیدل در ۱۰۶۹ق در ۱۷سالگی به سپاهیان میرزاعبداللطیف، از امرای شاهزاده شجاع، [۳۶]
بحثی در احوال و آثار بیدل، ادب کابل، ۱۳۵۰ش، س۱۹، شم ۵و۶.
بپیوندند، دوره نوجوانی شاعر مصادف بود با شایعه بیماری شاه جهان (حک: ۱۰۳۷ـ۱۰۶۸) و نزاعهای درونی بر سر قدرت که عظیم آباد را به یکی از کانونهای اصلی شورش تبدیل کرد. [۳۷]
عبدالغنی، زندگی و آثار عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۲۸ـ ۳۳، ترجمه محمدمهدی آصف، کابل ۱۳۴۱ ش.
اما در جریان جنگ قدرت میان فرزندان شاه شجاع، بیدل آنان را رها ساخت و همراه میرزا ظریف دایی خود به شهر «کَتَک» (در استان اریسه در شمال هند) رفت و ۴ سال نزد او به سربرد. [۳۸]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۹۷، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۳۹]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۱۰۸، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۴۰]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۱۶۶، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۴۱]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۳۰۳، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۴۲]
خوشگو، بندر بن داس، سفینه، ج۱، ص۱۰۶، به کوشش محمدعطاء الرحمان، پتنه، ۱۹۵۹م.
[۴۳]
خوشگو، بندر بن داس، سفینه، ج۱، ص۱۰۹، به کوشش محمدعطاء الرحمان، پتنه، ۱۹۵۹م.
[۴۴]
هادی، نبی، عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۱۵، ترجمۀ توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۴۵]
هادی، نبی، عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۱۹-۲۰، ترجمۀ توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۴۶]
میرحسین شاه، بحثی در احوال و آثار بیدل، ج۱، ص۲۲، ادب کابل، ۱۳۵۰ش، س۱۹، شم ۵و۶.
[۴۷]
پدرام، لطیف، تأملی کوتاه در زندگی شعر و اندیشۀ بیدل، ج۱، ص۳۹، یگانه، تهران، ۱۳۸۱ش، س۶ و ۷، شم۲۵و۲۶.
۳ - حضور در جمع شاعرانمیرزا ظریف که مردی روحانی و محقق بود، در تکوین شخصیت عرفانی و ادبی بیدل و آشنایی جدی او با فلسفه، تصوف علمی، کلام، فقه، حدیث و تفسیر تأثیر بسزا داشت. [۴۸]
عبدالغنی، زندگی و آثار عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۳۶ـ۴۲، ترجمه محمدمهدی آصف، کابل ۱۳۴۱ ش.
میرزا ظریف مردی فاضل بود و فقه، حدیث و عرفان تدریس میکرد و برخی از شاعران و صوفیان برزگ هند مانند شاهقاسم هواللهی که در تحولات روحی بیدل تأثیر داشتند، به مجلس او رفت و آمد میکردند. بیدل که از مدتی پیش مطالعۀ آثار منظوم را شروع کرده، و به سرودن شعر پرداخته بود، در این زمان با تخلص «رمزی» [۴۹]
خلیلی، خلیلالله، فیض قدس، ج۱، ص۲۳، (کابل) ۱۳۳۴ ش.
حضور خود را در جمع شاعران اعلام کرد. اما سپس با همت جستن از معنویت باطنی شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی و با استناد به مصراع: «بیدل از بی نشان چه گوید باز» به بیدل تغییر تخلص داد. [۵۰]
خلیلی، خلیلالله، فیض قدس، ج۱، ص۲۳، (کابل) ۱۳۳۴ ش.
[۵۱]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۶۶، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۵۲]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۶۸، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۵۳]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۷۰، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۵۴]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۱۱۶، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۵۵]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۱۳۷، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۵۶]
خوشگو، بندر بن داس، سفینه، ج۱، ص۱۰۷، به کوشش محمدعطاء الرحمان، پتنه، ۱۹۵۹م.
[۵۷]
خوشگو، بندر بن داس، سفینه، ج۱، ص۱۱۸، به کوشش محمدعطاء الرحمان، پتنه، ۱۹۵۹م.
[۵۸]
خلیل، علی ابراهیم، صحف ابراهیم، ج۱، ص۲۵، به کوشش عابدرضا بیدار، پتنه، ۱۹۷۸م.
ظاهراً بیدل نخستین شعر خود را در ده سالگی سروده است. [۵۹]
بیدل دهلوی، عبدالقادربن عبدالخالق، چهار عنصر، ج۱، ص۱۱۶، کابل ۱۳۴۳ ش.
او علاوه بر مصاحبت با شاعران و عالمان، به مطالعه اشعار سرایندگان بزرگ زبان پارسی نیز پرداخت و آثارش گواه آشنایی عمیق وی با سرودههای ایشان است. وی نخست به سبکهای خراسانی و عراقی گرایش داشت، اما سفر به دهلی سبب شد تا به سبک هندی روی آورد. [۶۰]
عبدالغنی، زندگی و آثار عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۴۸، ترجمه محمدمهدی آصف، کابل ۱۳۴۱ ش.
در آثار بیدل تقریباً تأثیر تمامی شاعران برجسته پارسی سرای را میتوان مشاهده کرد. همچنین شعر و نثر پارسی در شبه قاره، تاجیکستان و افغانستان تحت تأثیر بیدل بوده است. نظم و نثر بیدل از طریق شاگردان و مقلدانش، بویژه غالبِ دهلوی، بر زبان اردو تأثیر گذاشته است. [۶۱]
بوسانی، آلساندرو، سبک شعر بیدل و غالب دهلوی، ج۱، ص۲۴ـ ۲۶، ترجمه ضیاءالدین ترابی، کیهان فرهنگی، سال ۱۰، ش ۴ (تیر ۱۳۷۲).
[۶۲]
حسین، رضوان، مرزاغالب و مکتب بیدل، ج۱، ص۳۲۷ـ۳۴۰، در سی مقاله، کابل ۱۳۴۵ ش.
میرزا ظریف در ۱۰۷۵ق/۱۶۶۴م درگذشت و بیدل روانۀ دهلی شد و در آنجا به حلقۀ ارادتمندان صوفی دیگری به نام «شاه کابلی» پیوست. [۶۳]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۱۵۷، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۶۴]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۲۹۶، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۶۵]
هادی، نبی، عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۲۰، ترجمۀ توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، ۱۳۷۶ش.
بیدل در دوره میانی حیات خویش در ۲۷ جمادی الثانیه ۱۰۹۶ به همراه خانوادهاش به دهلی وارد شد و در آنجا اقامت گزید. [۶۶]
عبدالغنی، زندگی و آثار عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۹۲، ترجمه محمدمهدی آصف، کابل ۱۳۴۱ ش.
وی که با فقر مالی شدید روبرو بود، از امیران محلی استمداد طلبید. حاکم نواب شکرالله خان، خانهای در اختیار او گذاشت و برای او مقرری تعیین کرد که تا پایان عمر شاعر، به وی پرداخت میشد. [۶۷]
عبدالغنی، زندگی و آثار عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۹۳، ترجمه محمدمهدی آصف، کابل ۱۳۴۱ ش.
۴ - اساتید بیدلدر ۱۰۷۱ بیدل به همراه میرزا ظریف به مرکز اُریسه رفت و در آنجا با شاه قاسم هواللهی که در ادب و حکمت و عرفان تبحر داشت، آشنا شد. [۶۸]
عبدالغنی، زندگی و آثار عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۳۸ـ ۳۹، ترجمه محمدمهدی آصف، کابل ۱۳۴۱ ش.
[۶۹]
خلیلی، خلیلالله، فیض قدس، ج۱، ص۲۱ـ۲۷، (کابل) ۱۳۳۴ ش.
در ۱۰۷۵ به دهلی رفت و در این شهر به خدمت عارف بزرگ، شاه کابلی، رسید. [۷۰]
عبدالغنی، زندگی و آثار عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۴۶، ترجمه محمدمهدی آصف، کابل ۱۳۴۱ ش.
[۷۱]
عبدالغنی، زندگی و آثار عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۵۳، ترجمه محمدمهدی آصف، کابل ۱۳۴۱ ش.
دیگر عارف بزرگ این دوره مولانا کمال بهاری قادری بود که بیدل به او ارادت میورزید. [۷۲]
خلیلی، خلیلالله، فیض قدس، ج۱، ص۱۸ـ۲۰، (کابل) ۱۳۳۴ ش.
شاه فاضل، از صوفیان برجسته آن روزگار که در نظم و نثر چیره دست بود، از دیگر استادان بیدل به شمار میرود. [۷۳]
خلیلی، خلیلالله، فیض قدس، ج۱، ص۳۳ـ۳۴، (کابل) ۱۳۳۴ ش.
بیدل خود در چهار عنصر، شاه قاسم هواللهی، شاه کابلی، شاه ملوک، شاه یکه آزاد، شیخ کمال بهاری و شاه فاضل را پیران معنوی و استادان روحانی خود مینامد. [۷۴]
خلیلی، خلیلالله، فیض قدس، ج۱، ص۱۸ـ۴۷، (کابل) ۱۳۳۴ ش.
بیدل در دهلی برای گذران زندگی به خدمت سپاه درآمد، [۷۵]
عبدالغنی، زندگی و آثار عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۶۵، ترجمه محمدمهدی آصف، کابل ۱۳۴۱ ش.
اما هنگامی که محمداعظم شاه، پسر اورنگ زیب، از وی خواست تا مدحیهای در شأن و منزلتش بسراید از خدمت دولت استعفا، و ترک پایتخت کرد. [۷۶]
عبدالغنی، زندگی و آثار عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۶۶، ترجمه محمدمهدی آصف، کابل ۱۳۴۱ ش.
[۷۷]
عبدالغنی، زندگی و آثار عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۶۹ترجمه محمدمهدی آصف، کابل ۱۳۴۱ ش.
[۷۸]
عبدالغنی، زندگی و آثار عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۷۳، ترجمه محمدمهدی آصف، کابل ۱۳۴۱ ش.
او مدتها در اکبرآباد، لاهور و حسن آباد، شاه جهان آباد و مَتُهرا به سیاحت پرداخت. [۷۹]
عبدالغنی، زندگی و آثار عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۸۰ ـ ۸۵، ترجمه محمدمهدی آصف، کابل ۱۳۴۱ ش.
۵ - جلسه بیدل خوانیکمکم بیدل توجه حکمرانان هندوستان را به خود جلب کرد. در آغاز امیرکامگارخان (فرزند جعفرخان، دایی و وزیر اورنگزیب) از بیدل حمایت کرد و چون وی به دکن رفت، بیدل به دربار عاقلخان رازی پیوست. [۸۰]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۲۳۷، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۸۱]
خوشگو، بندر بن داس، سفینه، ج۱، ص۱۰۹، به کوشش محمدعطاء الرحمان، پتنه، ۱۹۵۹م.
[۸۲]
آزاد بلگرامی، میرغلامعلی، سرو آزاد، ج۱، ص۱۴۹، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۸ق.
[۸۳]
هادی، نبی، عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۳۲، ترجمۀ توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، ۱۳۷۶ش.
بیدل در ۱۰۸۰ق ازدواج کرد، اما صاحب فرزندی نشد و ناگزیر «خاطر از وسوسۀ انتظار توالد و تناسل پرداخت». [۸۴]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۱۶۵-۱۶۶، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
خانۀ بیدل در دهلی محل تجمع یاران شاعر او بود و از «سر شام» تا «نیم شب» ابتدا بیدل و سپس دیگران اشعار خود را میخواندند. گفتهاند که بزرگان شهر نیز در این مجلس حضور مییافتند و بیدل اشعار خود را با صلابت و مهابت میخوانده است؛ همچنین در شعر خوانیهای این مجلس نسبت به اقتفا و انتقاد دیگران از اشعار خود تعصب میورزید. ظاهراً این مجلس نخستین هستۀ مجالس «بیدل خوانی» (دنبالۀ مقاله) را تشکیل میدهد. [۸۵]
خوشگو، بندر بن داس، سفینه، ج۱، ص۱۱۲-۱۱۳، به کوشش محمدعطاء الرحمان، پتنه، ۱۹۵۹م.
[۸۶]
خوشگو، بندر بن داس، سفینه، ج۱، ص۱۱۷، به کوشش محمدعطاء الرحمان، پتنه، ۱۹۵۹م.
[۸۷]
سرخوش، محمدافضل، کلماتالشعراء، ج۱، ص۱۵، به کوشش صادق علی دلاوری، لاهور، ۱۹۴۲م.
[۸۸]
هادی، نبی، عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۴۹، ترجمۀ توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۸۹]
هادی، نبی، عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۵۸، ترجمۀ توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، ۱۳۷۶ش.
بیدل تا پایان عمر در آن خانه به رفاه میزیست و سرگرم فراهم آوردن آثار منظوم و منثور خود بود. [۹۰]
خلیل، علی ابراهیم، صحف ابراهیم، ج۱، ص۲۶، به کوشش عابدرضا بیدار، پتنه، ۱۹۷۸م.
او در همین ایام درخواست بهادرشاه را برای سرودن «شاهنامۀ گورکانی» نپذیرفت، چه، این امر را با روحیۀ درویشی خود ناسازگار میدید. [۹۱]
خوشگو، بندر بن داس، سفینه، ج۱، ص۱۱۵، به کوشش محمدعطاء الرحمان، پتنه، ۱۹۵۹م.
[۹۲]
خلیل، علی ابراهیم، صحف ابراهیم، ج۱، ص۲۵، به کوشش عابدرضا بیدار، پتنه، ۱۹۷۸م.
[۹۳]
هادی، نبی، عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۴۱، ترجمۀ توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، ۱۳۷۶ش.
پس از درگذشت بیدل، به نشانۀ استمرار جلسات شعرخوانی که در خانۀ او تشکیل میشد، به رسم صوفیان در سال مرگ او در کنار مزارش مجلس «عُرس بیدل» برگذار گردید. در این مراسم که ظاهراً تا ۳۰ سال پس از مرگ او در دهلی و سپس در کابل اجرا میشد، دوستداران بیدل به شعرخوانی میپرداختند. پس از آن جلسات «بیدلخوانی» در ماوراءالنهر و افغانستان ادامه یافت. [۹۴]
خوشگو، بندر بن داس، سفینه، ج۱، ص۱۲۱، به کوشش محمدعطاء الرحمان، پتنه، ۱۹۵۹م.
[۹۵]
آرزو، علیخان، مجمعالنفایس، ج۱، ص۲۶، به کوشش عابدرضا بیدار، پتنه، ۱۹۹۲م.
[۹۶]
میرحسین دوست، سنبهلی، تذکرۀ حسینی، ج۱، ص۷۴، لکهنو، ۱۲۹۳ق.
[۹۷]
حاکم لاهوری، عبدالحکیم، تذکرۀ مردمدیده، ج۱، ص۱۷۴، به کوشش سیدعبدالله، لاهور، ۱۳۳۹ش.
[۹۸]
بچکا، یرژی، بیدل و بیدلگرایان، ج۱، ص۸۲، شاعر آینهها، ترجم، محمدرضا شفیقی کدکنی، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۹۹]
پدرام، لطیف، تأملی کوتاه در زندگی شعر و اندیشۀ بیدل، ج۱، ص۴۱، یگانه، تهران، ۱۳۸۱ش، س۶ و ۷، شم۲۵و۲۶.
فراوانی نسخههای آثار بیدل در این کشورها گواهی استقبال عموم مردم از سرودههای وی است. [۱۰۰]
شفیعیکدکنی، محمدرضا، شاعر آینه ها: بررسی سبک هندی و شعر بیدل، ج۱، ص۸۱ ـ۱۱۱، تهران ۱۳۷۱ ش.
[۱۰۱]
عبدالغنی، زندگی و آثار عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۱۷۱ـ۱۷۴، ترجمه محمدمهدی آصف، کابل ۱۳۴۱ ش.
[۱۰۲]
حبیب، اسدالله، بیدل شناسی در شوروی، ج۱، ص۲۹۵ـ۳۰۷، در سی مقاله، کابل ۱۳۴۵ ش.
۶ - وفات بیدلبیدل در اواخر عمر به هنگام قتل محمدفرخ سیر (۱۱۳۱ق) که از حکمرانان حامی او بود، شعری سرود و سپس از بیم آزار دشمنان حاکم مقتول به لاهور گریخت و نزدیک به دو سال در آن شهر زیست و پس از پایان حکومت شورشیان به دهلی بازگشت. [۱۰۳]
خوشگو، بندر بن داس، سفینه، ج۱، ص۱۱۴، به کوشش محمدعطاء الرحمان، پتنه، ۱۹۵۹م.
[۱۰۴]
آزاد بلگرامی، میرغلامعلی، سرو آزاد، ج۱، ص۱۴۹-۱۵۰، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۸ق.
[۱۰۵]
هادی، نبی، عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۵۲-۵۵، ترجمۀ توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، ۱۳۷۶ش.
سرانجام، بیدل در دهلی درگذشت و در خانهاش به خاک سپرده شد، اما اکنون آثاری از آرامگاه وی در آنجا نیست و این موضوع باعث شد تا تصور شود که بعداً جنازۀ بیدل را به محلۀ جغتاییهای قریۀ «خواجه رواش» (در شمال کابل) انتقال دادهاند. [۱۰۶]
خوشگو، بندر بن داس، سفینه، ج۱، ص۱۲۱، به کوشش محمدعطاء الرحمان، پتنه، ۱۹۵۹م.
[۱۰۷]
خلیل، علی ابراهیم، صحف ابراهیم، ج۱، ص۲۶، به کوشش عابدرضا بیدار، پتنه، ۱۹۷۸م.
[۱۰۸]
سلجوقی، صلاحالدین، نقدبیدل، ج۱، ص۸۷، کابل، ۱۳۴۳ش.
[۱۰۹]
عالمشاهی، دراطراف آرامگاه مولانا بیدل، ج۱، ص۲۳، آریانا، کابل، ۱۳۵۵ش، س۱۴، شم۱۶۸.
[۱۱۰]
شفیعی کدکنی، محمدرضا، شاعر آینهها، ج۱، ص۲۱، تهران، ۱۳۶۶ش.
۷ - آرامگاه بیدلبیدل تا پایان عمر در خانهای که در دهلی داشت زندگی میکرد و چون در ۴ صفر ۱۱۳۳ دیده از جهان فرو بست، بنابر وصیتش در همین خانه به خاک سپرده شد. [۱۱۱]
عبدالغنی، زندگی و آثار عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۱۶۹، ترجمه محمدمهدی آصف، کابل ۱۳۴۱ ش.
آرامگاه بیدل مدتها زیارتگاه دوستدارانش بود، اما در آشوبهای بعدی و بویژه در لشکرکشیهای نادر شاه و افغانها به شهر دهلی، مقبره او نیز از بین رفت و اکنون محل آن معلوم نیست. آرامگاهی که در افغانستان بدو منسوب است، بی شک جعلی و ساختگی است. [۱۱۲]
عبدالغنی، زندگی و آثار عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۱۷۵، ترجمه محمدمهدی آصف، کابل ۱۳۴۱ ش.
از بیدل فرزندی برجای نماند. وی در چهار عنصر مینویسد که در آغاز جوانی در طی مکاشفهای عارفانه از این موضوع آگاه شده بوده است. در اواخر عمر صاحب فرزندی شد که بیش از چهار بهار زندگی نکرد و در سوگ او سروده ای جانگداز دارد. [۱۱۳]
بیدل دهلوی، عبدالقادربن عبدالخالق، کلیات بیدل، ج۱، ص۲۲۰ـ۲۲۱، چاپ اکبر بهداروند و پرویز عباسی داکانی، تهران ۱۳۷۶ ش.
[۱۱۴]
خلیلی، خلیلالله، فیض قدس، ج۱، ص۹۵ـ ۹۶، (کابل) ۱۳۳۴ ش.
[۱۱۵]
عبدالغنی، زندگی و آثار عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۱۵۱، ترجمه محمدمهدی آصف، کابل ۱۳۴۱ ش.
۸ - اوصاف بیدلخوشگو [۱۱۶]
بندربن داس خوشگو، سفینه خوشگو، ج۱، ص۱۱۱، دفتر ۳: تذکره شعرای فارسی، چاپ سیدشاه محمد عطاءالرحمان عطا کاکوی، پتنه ۱۳۷۸/ ۱۹۵۹.
بیدل را فردی خوشرو، بلندبالا، و به لحاظ جسمی بسیار قدرتمند معرفی کرده است. نمونه خط او نیز در دست است و حکایت از پختگی و ورزیدگی بیدل در خطاطی دارد. شاهان و بزرگان برای او احترام بسیار قائل بوده اند. [۱۱۷]
خلیلی، خلیلالله، فیض قدس، ج۱، ص۷۸ـ۷۹، (کابل) ۱۳۳۴ ش.
او از سوی شرح حال نویسان همروزگارش ستایش شده است. از جمله، خوشگو [۱۱۸]
بندربن داس خوشگو، سفینه خوشگو، ج۱، ص۱۱۵، دفتر ۳: تذکره شعرای فارسی، چاپ سیدشاه محمد عطاءالرحمان عطا کاکوی، پتنه ۱۳۷۸/ ۱۹۵۹.
از علم و عرفان او تمجید کرده است. بیدل با بسیاری از شاعران و عالمان و عارفان عصر خویش مراوده مستمر داشت. [۱۱۹]
عبدالغنی، زندگی و آثار عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۱۲۴ـ۱۶۲، ترجمه محمدمهدی آصف، کابل ۱۳۴۱ ش.
بیدل در الهیات، ریاضیات، طبیعیات، طب، نجوم، رمل، جفر، تاریخ و موسیقی دست داشت و از علوم ظاهر نیز بیبهره نبود [۱۲۰]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۷۰، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۱۲۱]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۱۱۶، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۱۲۲]
خوشگو، بندر بن داس، سفینه، ج۱، ص۱۱۸، به کوشش محمدعطاء الرحمان، پتنه، ۱۹۵۹م.
و بجز بنگالی که زبان مادری او بود، به زبانهای فارسی، اردو و سنسکریت نیز تسلط داشته است. [۱۲۳]
بچکا، یرژی، بیدل و بیدلگرایان، ج۱، ص۸۱، شاعر آینهها، ترجم، محمدرضا شفیقی کدکنی، تهران، ۱۳۶۶ش.
اقبال لاهوری از شیفتگان و ستایندگان بیدل دهلوی است و گاه مصرع یا بیتی از بیدل را تضمین میکند. او، در مقایسه بیدل با غالب دهلوی، تأکید میکند که غالب تنها به صورت شعر بیدل توجه کرده و از فهم معانی شعری او عاجز است. به نظر اقبال، بیدل پس از شنکره چاریا، شارح شهیر اوپانیشادها، دومین متفکر بزرگ شبه قاره است. اقبال به شاعران همروزگارش توصیه میکرد که برای تصحیح کلام به سرودههای بیدل توجه کنند و وی را با هانری برگسون، فیلسوف معاصر فرانسوی، مقایسه کرده است. در ایران، پس از انقلاب اسلامی، نسلی از شاعران به بیدل روی کرده و از او اثر پذیرفتهاند. ۹ - آراء و اندیشههابا اینکه پدر و عموی بیدل اهل سنت بودهاند، اما در آثار وی دلبستگی خاصی به مذهب پدران دیده نمیشود، و در منظومههای او از جانشینان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) سخنی به میان نمیآید. در یک اثر منثور او از «جانب ولایت مآب علی مرتضیٰ» یاد میشود [۱۲۴]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۳۳۹، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
و قصیدهای نیز «در منقبت اسدالله الغالب... کرمالله وجهه» دارد. [۱۲۵]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۸۱، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۱۲۶]
سلجوقی، صلاحالدین، نقدبیدل، ج۱، ص۵۲۱، کابل، ۱۳۴۳ش.
بیدل دارای اندیشههایی بلند و ژرف و متعالی است. او از معدود شاعرانی است که اوج و اعتلایی شگرف را در بیان شاعرانه افکار فلسفی و تجربههای عرفانی به نمایش گذاشته است. او را شاعر فیلسوف نامیدهاند [۱۲۷]
شفیعیکدکنی، محمدرضا، شاعر آینه ها: بررسی سبک هندی و شعر بیدل، ج۱، ص۸۴، تهران ۱۳۷۱ ش.
و این امر بیش و پیش از هر چیز معلول نگاه ویژه شاعر به هستی و حیات است. بیدل عارفی معتقد به وحدت وجود است و در بسیاری از سروده هایش آشکارا به محیی الدین ابن عربی، عارف بزرگ مسلمان، نزدیک میشود.به نظر میرسد که بیدل شریعت را از دیدگاه عرفان خاص خویش مینگریست و با اینکه گفتهاند او «تصوف و تعصب را جمع داشت»، [۱۲۸]
خلیل، علی ابراهیم، صحف ابراهیم، ج۱، ص۲۶، به کوشش عابدرضا بیدار، پتنه، ۱۹۷۸م.
اما در آثار او از این امر نشانی نیست.در آثار منظوم و منثور بیدل نشانههایی از عرفان ابن عربی و مولوی دیده میشود و این نکتهای است که معاصران او نیز بدان اشاره کردهاند. [۱۲۹]
خوشگو، بندر بن داس، سفینه، ج۱، ص۱۱۵، به کوشش محمدعطاء الرحمان، پتنه، ۱۹۵۹م.
[۱۳۰]
آرزو، علیخان، مجمعالنفایس، ج۱، ص۲۵، به کوشش عابدرضا بیدار، پتنه، ۱۹۹۲م.
در مثنوی محیط اعظم تأثیر کتاب فصوص الحکم ابن عربی کاملاً آشکار است. ظاهراً عقاید ابن عربی در میان صوفیان طریقت قادریۀ هندوستان که پدر و عموی بیدل به آن منتسب بودند، رواج داشته، [۱۳۱]
جهانگیری، محسن، محییالدین بن عربی، ج۱، ص۴۴۶، تهران، ۱۳۶۷ش.
و بیدل از طریق مرشدان روحانی خویش از این عقاید متأثر بوده است. این مرشدان روحانی را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: گروهی از آنها مانند شیخکمال قادری، شاه قاسم هواللهی و شاه فاضل اندیشههای وحدت وجودی ابن عربی را رواج میدادند و گروه دیگر مانند شاهکابلی، شاه ملوک و شاه یکهآزاد که بیشتر از عرفان هندی متأثر بودند، بیدل را به ریاضت، عزایمخوانی برای بهبود بیماران و حتیٰ تسخیر جن دعوت میکردند. [۱۳۲]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۱۶، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۱۳۳]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۳۷، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۱۳۴]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۱۶۹، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۱۳۵]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۲۹۱، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۱۳۶]
هادی، نبی، عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۲۴، ترجمۀ توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۱۳۷]
میرحسین شاه، بحثی در احوال و آثار بیدل، ج۱، ص۲۵، ادب کابل، ۱۳۵۰ش، س۱۹، شم ۵و۶.
۹.۱ - اندیشههای عرفانیبیدل در اندیشههای عرفانی خود جهان را آینهای میداند که جلوههای خداوند را در خود منعکس میکند (بیشترین بسامد استفاده از نماد آینه در اشعار او شاید از این رهگذر باشد) و تمام موجودات عالم مظهری از اوست، «کثرت تنزل مراتب وحدت است و وحدت معراج حقیقت کثرت». [۱۳۸]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۷۵، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
در اینجاست که وحدت وجودِ برخاسته از اندیشههای ابن عربی با اندیشههای وابسته به آیینهای فلسفی هند در ذهن بیدل درهم میآمیزد. در نظرگاه او نه تنها جانوران و گیاهان، بلکه جمادات نیز از جوهر علوی بهرهمندند، اما در این میان انسان عظمت و برجستگی خاصی دارد؛ زیرا او نه تنها خلیفۀ خداوند در روی زمین است، بلکه عالم صغیر و بهترین مظهر خداوند به شمار میرود. چون با شناخت خود و فنای نفسانیات خویش میتواند به مرتبۀ انسان کامل عروج کند. اندیشههای بیدل همانند افکار ابن عربی آنگاه که به مرحلۀ بیان میرسند، چنان با مجاز و استعاره میآمیزند که فهم آنها دشوار میشود، هرچند بیان بیدل در مثنویهایش روشنتر از غزلیت اوست [۱۳۹]
هادی، نبی، عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۹۸، ترجمۀ توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۱۴۰]
بچکا، یرژی، بیدل و بیدلگرایان، ج۱، ص۸۵، شاعر آینهها، ترجم، محمدرضا شفیقی کدکنی، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۱۴۱]
سلجوقی، صلاحالدین، نقدبیدل، ج۱، ص۴۲۹، کابل، ۱۳۴۳ش.
[۱۴۲]
خواجه، محمدعثمان، بیدل بزرگترین شاعر صوفی بعد از جامی، ص۶۶، هلال، کراچی، ۱۳۴۰ش، ج۹، شم ۳۵.
بیدل برای رسیدن به این اندیشهها با اینکه خود را «از آغاز شعور... متوجه عالم قدس» مییابد، [۱۴۳]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۱۰۱، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
اما بیش از آنکه به سلوک عارفانه پرداخته باشد، به ریاضت روی آورده است. او رسیدن به کمال را در گرسنگی میداند [۱۴۴]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۲۹۶، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۱۴۵]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۳۰۰، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۱۴۶]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۱۲۶، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
و بر اساس آیینهای شمنیسم هندوان به ریاضتهایی مانند چشم بستن، خاموش نشستن، حبس دم یا به قول خود «ضبط نَفَس» میپردازد و احساس میکند که کائنات با او تنهاست [۱۴۷]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۴۱، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۱۴۸]
هادی، نبی، عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۸۹، ترجمۀ توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۱۴۹]
شایگان، داریوش، ادیان و مکتبهای فلسفی هند، ج۲، ص۶۴۳، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۱۵۰]
شایگان، داریوش، ادیان و مکتبهای فلسفی هند، ج۲، ص۶۷۷، تهران، ۱۳۶۲ش.
و به تعبیر خودش آنگاه که «چشم تماشایش را به شهود این جلوه» گشودند، توانست در رؤیا «مراتب عقول» را مشاهده کند، زیرا در خواب «حضور مطلق» را در کنار دارد و در بیداری «مشاهدۀ حق» را، اما نهایتاً خود را نه مجذوب میداند، نه سالک. [۱۵۱]
شایگان، داریوش، ادیان و مکتبهای فلسفی هند، ج۲، ص۱۵۵-۱۵۶، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۱۵۲]
شایگان، داریوش، ادیان و مکتبهای فلسفی هند، ج۲، ص۲۷۷، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۱۵۳]
شایگان، داریوش، ادیان و مکتبهای فلسفی هند، ج۲، ص۳۳۷، تهران، ۱۳۶۲ش.
۹.۲ - فقدان شک فلسفی در شعرسرودههای بیدل رنگ و بویی از شک فلسفی به همراه ندارد، اما آنچه ممکن است این توهم را ایجاد کند که شاعر دچار شک فلسفی است، حیرت عارفانه در سرودههای اوست که در ذات و ماهیت، با تحیر عقل متفاوت است. عالم و آدم از دید او مظاهر حقاند و حضرت احدی با حسن خویش در این آینهها طلوع و تجلی کرده است. در این میان، بیدل به تبعیت از دیگر عرفای بزرگ برای آدمی در نسبت با حق ارزش فوق العادهای قائل است. بیدل به تغزل، توسعی صوری و معنایی میبخشد. گستره مضامین او آشکارا وسیع است و درک زبان وی محتاج آشنایی با رمزها و استعارههای ویژهای است که به کار برده است. در قصاید، بیدل بیشتر به سبک خاقانی شروانی نزدیک میشود و تنها به ستایش پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و امام علی (علیهالسلام) میپردازد. سرودههایش در توحید، جهان شناسی و انسان شناسی است. تفاوت عمده غزلسرایی وی با دیگر غزلسرایان بزرگ سبک هندی جنبه توحیدی و عرفانی آثار اوست. ۱۰ - اشعار بیدلدر آثار بیدل مضامین پیچیده عارفانه و تشبیهها و استعارهها و ترکیبهای زیبا و هنرمندانه بوفور مشاهده میشود. لطف و ظرافت بیان، و قدرت تخیل و تمثیلش (که گاه به افراط نیز میگراید) در میان شاعران سبک هندی به او جایگاهی ممتاز میبخشد، بویژه، استفاده از نمادهای بسیار (که «آینه» از رایجترین آنهاست) آثارش را از فضایی خاص برخوردار میسازد. به دلیل همین نوآوریهاست که تذکره نویسان عموماً بیدل را موجد سبکی تازه محسوب میدارند. [۱۵۴]
خلیلی، خلیلالله، فیض قدس، ج۱، ص۶۳ـ ۹۲، (کابل) ۱۳۳۴ ش.
بیدل در بیشتر قالبهای شعر فارسی طبع سخنوری خود را آزموده، به نحوی که در کنار ۳۵هزار بیت غزل، ۲۲هزار بیت مثنوی سروده است و شمار ابیات قصاید، ترکیببندها، قطعات و رباعیات او نیز به ۱۱ هزاربیت میرسد؛ اما آنچه باعث اهمیت شعر بیدل شده است و جلوهگاه هنر شعری او را تشکیل میدهد، غزلهای اوست. از اینرو، ویژگیهایی که دربارۀ شعر بیدل میتوان بیان کرد، بیشتر مربوط به غزلهای اوست، اما این ویژگیها را با بسامد کمتری میتوان در دیگر اشعار وی نیز مشاهده کرد. ۱۰.۱ - سبک شعرشعر او در سبک هندی رشد کرده، و بر آثار دیگر شاعران این سبک پیشی گرفته است؛ به نحوی که بیدل را باید نمایندۀ تمام عیار سبک هندی به شمار آورد. اساس شعر این سبک بر مضمون آفرینی قرار دارد که بیدل از آن به «معنی طرازی» تعبیر میکند [۱۵۵]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۱۳۸، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
و دیوان بیدل بیش از همۀ دیوانهای شعر فارسی از خیال و اندیشههای دور سرشار است. بیدل برآن است که با پرهیز از تداعیها و خیالهای رایج شعر فارسی، تصویرهای نادری ایجاد کند که اعجاب خواننده را برانگیزد. این کوشش گاهی اشعار او را با ابهامهای معماگونهای همراه میکند که خواننده را در دریافت زیباییهای هنری آن ناکام میگذارد. [۱۵۶]
شفیعی کدکنی، محمدرضا، شاعر آینهها، ج۱، ص۱۸-۱۹، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۱۵۷]
شفیعی کدکنی، محمدرضا، ج۱، ص۴۴، شاعر آینهها، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۱۵۸]
دشتی، علی، نگاهی به صائب، ج۱، ص۱۶، تهران، ۱۳۵۶ش.
[۱۵۹]
هادی، نبی، عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۸۲، ترجمۀ توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۱۶۰]
هادی، نبی، عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۱۴۵، ترجمۀ توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۱۶۱]
میرحسین شاه، بحثی در احوال و آثار بیدل، ج۱، ص۳۴، ادب کابل، ۱۳۵۰ش، س۱۹، شم ۵و۶.
[۱۶۲]
خلیلی، خلیل، مقدمه بر کلیات بیدل (ب).
هر چند در شعر بیدل «اسلوب معادله» (تمثیل) به اندازهای که در شعر صائب دیده میشود، وجود ندارد، در غزلهای او آنچه کلید معنایی بیت را تشکیل میدهد، مصراع دوم است که هنجاری طبیعیتر دارد و فهم مصراع اول بدان وابسته است. از سوی دیگر، «تشخیص تجریدی» (مثلاً: میچکد خون تحیّر ز رگ و ریشۀ ما) و «تصویرهای پارادوکسی» (مثلاً: جامۀ عریانی، قفس رهایی) هستۀ مرکزی خیالپردازیهای بیدل را به وجود میآورد و آنگاه که این دو عنصر با «حسّ آمیزی» همراه میشود، بر درجۀ ابهام شعر وی میافزاید. همچنین کاربرد غیرمتعارف وابستههای عددی (مثلاً: یک گلشن شکفتن) در کنار ترکیب سازیهای هنری و گاه پیچیده [۱۶۳]
شفیعی کدکنی، محمدرضا، شاعر آینهها، ج۱، ص۲۰، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۱۶۴]
شفیعی کدکنی، محمدرضا، شاعر آینهها، ج۱، ص۳۲، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۱۶۵]
شفیعی کدکنی، محمدرضا، شاعر آینهها، ج۱، ص۲۶، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۱۶۶]
شفیعی کدکنی، محمدرضا، شاعر آینهها، ج۱، ص۴۹، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۱۶۷]
شفیعی کدکنی، محمدرضا، شاعر آینهها، ج۱، ص۵۷-۶۷، تهران، ۱۳۶۶ش.
و نیز تکرار پربسامد برخی واژهها مانند «آینه»، «رنگ» و «غبار» که گاهی جنبۀ نمادین نیز به خود میگیرد، از مشخصههای دیگر سبکی شعر اوست.۱۰.۲ - استفاده از اصطلاحات عامیانهبیدل در کنار واژههای ادبی و مرسوم، گاه از اصطلاحات عامیانه نیز استفاده میکند و براساس آنها تصویرهایی به وجود میآورد که خواننده این اصطلاحات آشنا را غریب میپندارد. [۱۶۸]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۳۲۳، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۱۶۹]
خلیلی، خلیل، مقدمه بر کلیات بیدل (ه م).
[۱۷۰]
بچکا، یرژی، بیدل و بیدلگرایان، ج۱، ص۸۹، شاعر آینهها، ترجم، محمدرضا شفیقی کدکنی، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۱۷۱]
پدرام، لطیف، تأملی کوتاه در زندگی شعر و اندیشۀ بیدل، ج۱، ص۴۲، یگانه، تهران، ۱۳۸۱ش، س۶ و ۷، شم۲۵و۲۶.
۱۰.۳ - استفاده از وزنهای بلندیکی دیگر از ویژگیهای مهم شعر بیدل استفاده از وزنهای بلند و خوش آهنگ است. او همچنین برای نشان دادن مهارت خود وزنهایی را که در شعر فارسی کمتر رایج است و با شعر عرب هماهنگی بیشتری دارد، به کار میگیرد. استفادۀ او از بحر کامل و بحر متقارب مقبوض اثلم که با آهنگ غزل سازگاری ندارد، از این رهگذر است. [۱۷۲]
شفیعی کدکنی، محمدرضا، شاعر آینهها، ج۱، ص۲۵، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۱۷۳]
آزاد بلگرامی، میرغلامعلی، سرو آزاد، ج۱، ص۱۵۰، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۸ق.
[۱۷۴]
آزاد بلگرامی، میرغلامعلی، خزانۀ عامره، ج۱، ص۱۵۴، کانپور، ۱۸۷۱م.
۱۰.۴ - تکرار قافیه در غزلبیدل همچون دیگر شاعران سبک هندی تکرار قافیه در غزل را نه تنها عیب نمیشمارد، بلکه آن را میدان تداعیهای گوناگون خود از یک واژۀ خاص قرار میدهد. او برای هنرنماییهای خود از ردیفهای طولانی و دشوار (مثل: شکست رنگ) و حتیٰ مکرر استفاده میکند، چنانکه چند هزار بیت شعر با ردیفهایی از این دست دارد. همچنین استفاده از یک وزن و قافیۀ مکرر در چندین غزل را نشانۀ قدرت مضمونسازی و گستردگی حوزۀ تداعیهای خود به شمار میآورد. [۱۷۵]
شفیعی کدکنی، محمدرضا، ج۱، ص۲۵-۲۶، شاعر آینهها، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۱۷۶]
شفیعی کدکنی، محمدرضا، شاعر آینهها، ج۱، ص۷۱، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۱۷۷]
سرخوش، محمدافضل، کلماتالشعراء، ج۱، ص۱۴، به کوشش صادق علی دلاوری، لاهور، ۱۹۴۲م.
[۱۷۸]
هادی، نبی، عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۱۳۰، ترجمۀ توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۱۷۹]
هادی، نبی، عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۱۴۸، ترجمۀ توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، ۱۳۷۶ش.
۱۰.۵ - دلبستگی به شاعراناز مقدمۀ بیدل بر مثنوی «محیط اعظم» برمیآید که وی با مطالعۀ آثار شاعرانی مانند ظهوری ترشیزی، هلالی جغتایی، زلالی خوانساری، طالب آملی و از همه مهمتر صائب تبریزی با شعر سبک هندی آشنا شده، اما در میان متقدمان دلبستگی او بیشتر متوجه اشعار خاقانی و امیرخسرو دهلوی است. [۱۸۰]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۲۳۸، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۱۸۱]
آزاد بلگرامی، میرغلامعلی، سرو آزاد، ج۱، ص۱۵۰، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۸ق.
[۱۸۲]
شفیعی کدکنی، محمدرضا، شاعر آینهها، ج۱، ص۲۵، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۱۸۳]
سلجوقی، صلاحالدین، نقدبیدل، ج۱، ص۶۹، کابل، ۱۳۴۳ش.
[۱۸۴]
سلجوقی، صلاحالدین، نقدبیدل، ج۱، ص۵۱۳، کابل، ۱۳۴۳ش.
[۱۸۵]
تمیمداری، احمد، بیدل دهلوی عظیمآبادی، ج۱، ص۴۹، دانش، اسلامآباد، ۱۳۶۸-۱۳۶۹ش، شم ۲۰و۲۱.
۱۰.۶ - تأثیربیدل بر شاعرانشعر بیدل بر شاعران پس از وی در هندوستان تأثیر گذاشته است. شاخصترین آنها غالب دهلوی (همین مقاله) است که باریکبینی، طرز بیان و آفرینش ترکیبات را از بیدل فرا گرفته است؛ همچنین اقبال لاهوری در اشعار خود دلبستگی ویژهای به اشعار بیدل نشان داده است [۱۸۶]
اختر، خواجه عبادالله، بیدل، ج۱، ص۹۵، لاهور، ۱۹۵۲م.
[۱۸۷]
خواجه، محمدعثمان، بیدل بزرگترین شاعر صوفی بعد از جامی، ص۶۶، هلال، کراچی، ۱۳۴۰ش، ج۹، شم ۳۵.
[۱۸۸]
هادی، نبی، عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۱۴۶-۱۴۷، ترجمۀ توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۱۸۹]
باوزانی، آلساندرو، سبک شعر بیدل و غالب دهلوی، کیهان فرهنگی، تهران، ۱۳۷۲ش، س۱۰، شم۴.
۱۱ - جایگاه بیدلفارسی زبانان ایرانی با وجود شعر صائب کمتر به شعر بیدل توجه داشتهاند. [۱۹۰]
نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره، به کوشش محسن ناجی نصرآبادی، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۱۹۱]
نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره، ج۱، ص۶۵۵، به کوشش محسن ناجی نصرآبادی، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۱۹۲]
شفیعی کدکنی، محمدرضا، شاعر آینهها، ج۱، ص۲۳، تهران، ۱۳۶۶ش.
به نظر میرسد که با دگرگونی پسند جامعۀ ایرانی که پیشتر جنبۀ خیالپردازی را تنها عنصر در ساختمان شعر میپنداشتهاند، شعر بیدل در سدۀ ۱۲ و اوایل سدۀ ۱۳ق در ایران فراموش میشود، ولی در خارج از ایران (یعنی در شبه قارۀ هند، ماوراءالنهر و افغانستان) حضور او در میان خواص و عامۀ مردم استمرار مییابد. [۱۹۳]
شفیعی کدکنی، محمدرضا، شاعر آینهها، ج۱، ص۱۰، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۱۹۴]
شفیعی کدکنی، محمدرضا، شاعر آینهها، ج۱، ص۱۷، تهران، ۱۳۶۶ش.
شاعران و ادیبان نواحی یاد شده برای تربیت و تقویت ذوق شعری خود به خواندن آثار بیدل میپردازند؛ به نحوی که تأثیر آن توجه را میتوان در اشعار افغان، تاجیک و ازبک دید، جلسات «بیدلخوانی» که در این نواحی برگذار میشده است، استمرار حضور بیدل را در جامعۀ فارسیزبان آن دیار نشان میدهد. این جلسات یادآور جلسات شاهنامهخوانی در ایران و مثنویخوانی در حلقههای صوفیانه است. از سوی دیگر شعر بیدل در مکتبخانههای نواحی یاد شده در کنار شعر حافظ به کودکان تعلیم داده میشود و حضور خود را در میان عامۀ مردم حفظ میکند؛ چنانکه برخی ترانههای عامیانۀ مردم ماوراءالنهر و افغانستان برگرفته از اشعار بیدل است. همچنین آوازخوانان اشعار بیدل را به آواز میخواندهاند. به این ترتیب، با آنکه چراغ شعر بیدل در ایران و هندوستان به خاموشی گراییده، در نواحی آسیای میانه و افغانستان، همچنان فروزان باقی مانده است. در کنار شعر حافظ به کودکان تعلیم داده میشود و حضور خود را در میان عامۀ مردم حفظ میکند. [۱۹۵]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۱۹۶]
خلیلی، خلیل، مقدمه بر کلیات بیدل، (الف).
[۱۹۷]
سلجوقی، صلاحالدین، نقدبیدل، ج۱، ص۸۷، کابل، ۱۳۴۳ش.
[۱۹۸]
سلجوقی، صلاحالدین، نقدبیدل، ج۱، ص۵۵۵، کابل، ۱۳۴۳ش.
[۱۹۹]
عینی، صدرالدین، یادداشتها، ج۱، ص۱۴۱بب، به کشش علیاکبر سعیدی سیرجانی، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۲۰۰]
شفیعی کدکنی، محمدرضا، شاعر آینهها، ج۱، ص۲۴، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۲۰۱]
شفیعی کدکنی، محمدرضا، شاعر آینهها، ج۱، ص۱۰۳، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۲۰۲]
بچکا، یرژی، بیدل و بیدلگرایان، ج۱، ص۸۳، شاعر آینهها، ترجم، محمدرضا شفیقی کدکنی، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۲۰۳]
بچکا، یرژی، بیدل و بیدلگرایان، ج۱، ص۹۰، شاعر آینهها، ترجم، محمدرضا شفیقی کدکنی، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۲۰۴]
هادی، نبی، عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۱۲۵-۱۲۶، ترجمۀ توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۲۰۵]
ریاض، محمد، بیدلشناسی، ج۱، ص۱۲۶، دانش، اسلام آباد، ۱۳۶۶ش، شم۱۲.
[۲۰۶]
یاحقی، محمدجعفر، شاعر آینهها، ج۱، ص۳۵، کیهان فرهنگی، تهران، ۱۳۶۷ش، س۵، شم ۴.
[۲۰۷]
پدرام، لطیف، تأملی کوتاه در زندگی شعر و اندیشۀ بیدل، ج۱، ص۴۰-۴۱، یگانه، تهران، ۱۳۸۱ش، س۶ و ۷، شم۲۵و۲۶.
۱۲ - آثار علمیبیدل در عمر ۷۹ سالۀ خود آثار منظوم بسیار و چند اثر منثور به وجود آورده است. معاصران بیدل شمار ابیات او را میان ۹۰ و ۱۰۰ هزار بیت نوشتهاند، [۲۰۸]
خوشگو، بندر بن داس، سفینه، ج۱، ص۱۲۲، به کوشش محمدعطاء الرحمان، پتنه، ۱۹۵۹م.
[۲۰۹]
آرزو، علیخان، مجمعالنفایس، ج۱، ص۲۶، به کوشش عابدرضا بیدار، پتنه، ۱۹۹۲م.
[۲۱۰]
خلیل، علی ابراهیم، صحف ابراهیم، ج۱، ص۲۶، به کوشش عابدرضا بیدار، پتنه، ۱۹۷۸م.
اما آنچه امروز در دست است، حدود ۷۰ هزار بیت است. گفتهاند که بیدل روزانه ۵۰۰ بیت میسروده، و از سر اطمینانی که به ذوق خود داشته است، هیچگاه به بازبینی اشعاری که میسروده، نمیپرداخته است. [۲۱۱]
خوشگو، بندر بن داس، سفینه، ج۱، ص۱۱۹، به کوشش محمدعطاء الرحمان، پتنه، ۱۹۵۹م.
[۲۱۲]
خلیل، علی ابراهیم، صحف ابراهیم، ج۱، ص۲۶، به کوشش عابدرضا بیدار، پتنه، ۱۹۷۸م.
از اینرو، وی آثار فراوانی در قالبهای مختلف شعری از خود باقی گذاشته است.این آثار بارها در هندوستان، پاکستان، ایران و تاجیکستان به چاپ رسیده است. کلیات بیدل میان سالهای ۱۳۴۱ـ۱۳۴۴ش در کابل، در سه جلد شعر به انضمام یک جلد نثر، به چاپ رسیده است. چاپ جدیدی از آن نیز به اهتمام اکبر بهداروند و پرویز عباسی داکانی، در ۱۳۷۶ش در تهران در سه مجلد منتشر شده است. ۱۲.۱ - آثار منظومالف- غزلیات: شمار غزلیات دیوان بیدل ۸۰۰‘۲ و بالغ بر ۳۵ هزار بیت است و جلد اول کلیات آثار او را تشکیل میدهد. ب- مثنویها: بیدل ۴ مثنوی معروف و ۳ مثنوی کوتاه غیرمعروف دارد که شمار ابیات مجموع آنها به حدود ۲۴هزاربیت میرسد و جلد سوم کلیات آثار او را تشکیل میدهد: ۱. «محیط اعظم». نخستین منظومه عرفانی بیدل، مثنوی محیط اعظم است، این مثنوی شامل ۲۷۰‘۲ بیت است که بیدل آن را در ۱۰۷۸ق به نام حکمران حامی خود، عاقلخان رازی سروده است. این مثنوی بر وزن شاهنامه، و از نظر موضوع ظاهراً در جواب ساقینامۀ ظهوری ترشیزی (د۱۰۲۵ق) سروده شده است. بیدل این مثنوی را علاوه بر نام اصلی آن، «میخانۀ ظهور حقایق» نیز خوانده است و آن را در ۸ دور بیان میکند. این منظومه مقدمهای به نثر دارد که بیدل در آن به گونهای استعاری به بسیاری از شاعران همروزگارش اشاره دارد. محیط اعظم را باید ساقی نامهای عرفانی قلمداد کرد. این منظومه شامل هشت «دور» است که تکوین عالم وجود را شرح میدهد. در این منظومه بیدل آشکارا تحت تأثیر فصوص الحکم ابن عربی است. بیدل هستی را میخانهای میداند که ساقی آن حق است و مست ازل و ابدش، آدمی. این مستی، مستی عشق و آگاهی است، و نشان از رابطه سرمدی خداوند و انسان دارد. محیط اعظم چندین بار از جمله در ۱۳۷۰ش در تهران به چاپ رسیده است. ۲. «طلسم حیرت». این مثنوی ۷۰۰‘۳ بیت دارد که در وزن خسرو و شیرین نظامی، و در ۱۰۸۰ق به نام عاقلخان رازی سروده شده است. داستان رمزی این مثنوی سرگذشت انسان است که چگونه روح خدا در او دمیده شده است. این منظومه را بیشتر باید گشت و گذاری باطنی و عرفانی در درون آدمی تلقی کرد. انسان شناسی بیدل بویژه در این اثر نمود ویژهای دارد. او پس از بحثهای مقدماتی هستی شناختی و جهان شناختی به انسان روی میکند. در این سفرنامه روحانی، بیدل سیری در کالبد بشری دارد. ۳. «طور معرفت» یا «گلگشت حقیقت»، مثنوی بلند دیگری است که بیدل در ۱۰۹۹ در نواحی مرکزی هند سروده است. بر وزن خسرو و شیرین نظامی که ۳۰۰‘۱ بیت دارد و بیدل هنگامی که در «بیرات» (نزدیک دهلی) مهمان شکراللهخان بوده، در باب سیرکوهستان سروده، و در واقع سفرنامهای رمزی است به دنیای بیچون «اطلاق» و وحدت و بازگشت به آینۀ خانۀ جهان و چند و چون کثرت. در این مثنوی بیدل به شکلی رمزی ـ مثالی در طبیعتی که به نحو ماوراء طبیعی تصویر و تفسیر میگردد، حقیقت ظاهر در مظاهر را مشاهده میکند. مشاهده طبیعت به فکر عرفانی بیدل فرصت پرواز به لامکان را عطا میکند. بیدل در پایان مثنوی به اندیشه ترک اختیار و ترغیب خاموشی میرسد، و باز هم سیر آفاقی، او را به سیر انفسی رهنمون میگردد که در تمامی سرودههای بیدل اندیشه ای محوری و اساسی است. ۴. «عرفان». مهمترین منظومه بیدل، مثنوی عرفان اوست. این منظومه در ۱۱۲۴ سروده شده است. این مثنوی بروزن حدیقۀ سنایی با ۱۱هزار بیت است که بیدل در مدت ۳۰ سال آن را به تدریج سروده، و در ۱۱۲۴ق به پایان رسانده، و در آن از سیر تطور وجود بر اساس عقاید ابن عربی سخن گفته است. منظومه عرفان با تبیین رابطه خداوند و انسان، بر مبنای عشق، آغاز میشود. بیدل چنانکه رسم عرفاست مطالب خویش را با داستان پردازیهای خاص همراه میکند و به مراتب وجود بر مبنای نگرش عارفان میپردازد و هر فصل را به مناسبت «طور»، «نقش» یا «جهد» می نامد. بیدل در این اثر به داستانهای هندوان نیز اشاره میکند، و برخی از مسائل داستان نویسی معاصر مثل سیالیت ذهن و زمان نیز در آثار او دیده میشود. به طور کلی اندیشه های بیشتر عرفای بزرگ را در این مثنوی میتوان مشاهده کرد، اما بی شک تأثیر آرا و آموزههای محیی الدین ابن عربی، بویژه نظریات وحدت وجودی او، بیش از دیگران است. ۵. «تنبیه المهوسین»، مثنوی مختصری است نزدیک به ۳۰۰بیت در مذمت کیمیاگران که خوشگو چنین نامی برای آن آورده است. [۲۱۳]
خوشگو، بندر بن داس، سفینه، ج۱، ص۱۲۵، به کوشش محمدعطاء الرحمان، پتنه، ۱۹۵۹م.
[۲۱۴]
بدخشانی، مقبول بیگ، تاریخ ادبیات مسلمانان پاکستان و هند، ج۴، ص۳۹۶، لاهور، ۱۹۷۱م.
همچنین بیدل فَرَسنامهای دارد که به روش فرسنامهها در آن به وصف اسب پرداخته است، نیز مثنوی دیگری دارد که وصف فیل موضوع اصلی آن است. ج- قصاید و دیگر قالبهای شعری: جلد دوم کلیات بیدل شامل قصاید، ترکیببندها، ترجیعبندها، مخمسها، قطعات و رباعیات است که حدود ۱۱هزار بیت را در برمیگیرد. در این مجموعه ۲۰ قصیده دیده میشود که برخی از آنها در نعت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و یک قصیده در ستایش حضرت علی (علیهالسلام) است. نیز چند قصیده در مدح اورنگ زیب و پسران اوست و بقیه به سبک قصاید سنایی در مواعظ اخلاقی سروده شده است. جمعاً ۸۶۱‘۳ رباعی در این مجموعه قرار دارد و از محتوای آنها چنین برمیآید که بیدل آنها را در پایان عمر و برای کامل کردن قالبهای شعر دیوان خود سروده است. [۲۱۵]
سلجوقی، صلاحالدین، نقدبیدل، ج۱، ص۵۰۷، کابل، ۱۳۴۳ش.
۱۲.۲ - آثار منثوربیدل همچنان که در اشعار خود به استعارههای غریب و معانی ناآشنا دلبستگی دارد، در نثر نیز شیفتۀ ابهام و تعقید است و نثر زیبا را بر نظم ترجیح میدهد. [۲۱۶]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، ج۱، ص۲۱۵، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
او جملههای کوتاه و گاه طولانی «نثر رنگین» خود را با سجع و انواع استعاره و تشبیه همراه میسازد و همانند کتابهای مقامه، نوشتههای خود را با اشعاری که خود سروده است، زینت میدهد. با اینکه در دورۀ بیدل نثر فنی دیگر آن رواج سابق را نداشت، اما سرمشق نثر او کتاب سه نثر ظهوری ترشیزی است که به آثار مقامهنویسانی چون قاضی حمیدالدین و سعدی توجه داشته، و نوشتههایش در هندوستان سرمشق فصاحت و انشاء و ترسل بوده است. [۲۱۷]
سرخوش، محمدافضل، کلماتالشعراء، ج۱، ص۱۴، به کوشش صادق علی دلاوری، لاهور، ۱۹۴۲م.
[۲۱۸]
صدیق حسنخان، محمدصدیق، شمع انجمن، ج۱، ص۸۳، کلکته، ۱۲۹۳ق.
[۲۱۹]
ریاض، محمد، بیدلشناسی، ج۱، ص۱۳۱، دانش، اسلام آباد، ۱۳۶۶ش، شم۱۲.
[۲۲۰]
سلجوقی، صلاحالدین، نقدبیدل، ج۱، ص۵۵۸، کابل، ۱۳۴۳ش.
[۲۲۱]
شفیعی کدکنی، محمدرضا، شاعر آینهها، ج۱، ص۲۶، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۲۲۲]
شفیعی کدکنی، محمدرضا، شاعر آینهها، ج۱، ص۳۲، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۲۲۳]
بچکا، یرژی، بیدل و بیدلگرایان، ج۱، ص۸۹، شاعر آینهها، ترجم، محمدرضا شفیقی کدکنی، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۲۲۴]
هادی، نبی، عبدالقادر بیدل، ج۱، ص۵۷-۵۹، ترجمۀ توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۲۲۵]
صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۵، ص۹۷۹، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۲۲۶]
صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۵، ص۱۷۱۷، تهران، ۱۳۶۶ش.
از بیدل آثاری به نثر نیز باقیمانده است. آثار منثور بیدل اینهاست: ۱. «چهارعنصر»، این رساله شامل حوادث زندگانی و خاطرات و نکات عرفانی است که در فاصلۀ ۴۱ سالگی تا ۶۲ سالگی وی با نثر معقّد و مرصّع نوشته شده است؛ چهار عنصر زندگینامه بیدل به قلم خود اوست. بیدل این اثر را از ۱۰۹۱ تا ۱۱۰۶ نگاشته است. وی نثر خویش را با شعر ممزوج کرده و جای جای به غزلها، رباعیها، مثنویها و قطعههایش استناد جسته است. چهار عنصر، چنانکه از نام آن پیداست، اشاره به آب و باد و خاک و آتش دارد. بیدل آدمی را برآیند این چهار عنصر برمی شمارد و لذا زندگینامه نویسی درباره بشر را شرح چهار عنصر میداند. بیدل به مناسبت در زندگینامهاش به بحثهای خود با علما و دانشمندان مسلمان و غیرمسلمان اشاره میکند که به لحاظ شناخت اندیشهها در هند مهم است. تجربههای خاص عرفانی او و استادانش نیز در کتاب نقل میشود. نثر خاص بیدل در این کتاب رنگ و بوی شاعرانه دارد و قدری متکلفانه به نظر میرسد. ۲. «رقعات»، شامل نامههای بیدل است که اغلب آنها را خطاب به دوستان و برخی امیران محلی حامی خود نوشته است. در مجموعۀ رقعات ۲۸۸نامه گردآوری شده است، در این نامهها نیز غلبه جنبه های عرفانی، اخلاقی و مذهبی کاملاً آشکار است.؛ [۲۲۷]
بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش.
[۲۲۸]
بدخشانی، مقبول بیگ، تاریخ ادبیات مسلمانان پاکستان و هند، ج۴، ص۳۹۷، لاهور، ۱۹۷۱م.
[۲۲۹]
منزوی، خطی مشترک، ج۵، ص۲۹۳.
[۲۳۰]
صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۵، ص۱۷۹۴، تهران، ۱۳۶۶ش.
۳. نکات، اثر منثور دیگر بیدل، در واقع بیانیه اعتقادی اوست که نظریات و آموزههای اساسی و اصلی عرفان بیدل را شامل میشود. نکات، همچون چهار عنصر، با سرودههای بیدل آمیخته است، اما نثر روان تری دارد. این اثر بهترین متن برای فهم آرای فلسفی و عرفانی بیدل است. مجموعه مثنویها و آثار منثور بیدل در کلیات او نخستین بار در ۱۲۸۷ق در لکهنو و سپس در ۱۲۹۹ق در بمبئی به صورت سنگی به چاپ رسیده، و کلیات منقح آثار وی به کوشش خلیلالله خلیلی در ۱۳۴۱تا۱۳۴۴ش در ۴ جلد در کابل چاپ شده است. براساس این چاپ دیوان غزلیات او در دو جلد در ۱۳۶۳ش و مجموعۀ آثار منظوم وی در ۳ جلد در ۱۳۷۶ش در تهران تجدید چاپ شده است. [۲۳۱]
خلیلی، خلیل، مقدمه بر کلیات بیدل (ج).
[۲۳۳]
مشار، خانبابا، مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی، ج۳، ص۹۰۵، تهران، ۱۳۴۱ش.
۱۳ - فهرست منابع(۱) آرزو، علیخان، مجمعالنفایس، به کوشش عابدرضا بیدار، پتنه، ۱۹۹۲م. (۲) آزاد، بلگرامی میرغلامعلی، خزانۀ عامره، کانپور، ۱۸۷۱م. (۳) آزاد، بلگرامی میرغلامعلی، سرو آزاد، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۸ق. (۴) آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه. (۵) اقبال لاهوری، محمد، مطالعه بیدل: فکر برگسان کی روشنی مین، چاپ تحسین فراقی، لاهور ۱۹۹۵. (۶) اختر، خواجه عبادالله، بیدل، لاهور، ۱۹۵۲م. (۷) باوزانی، آلساندرو، سبک شعر بیدل و غالب دهلوی، کیهان فرهنگی، تهران، ۱۳۷۲ش، س۱۰، شم۴. (۸) بچکا، یرژی، بیدل و بیدلگرایان، شاعر آینهها، ترجم، محمدرضا شفیقی کدکنی، تهران، ۱۳۶۶ش. (۹) بدخشانی، مقبول بیگ، تاریخ ادبیات مسلمانان پاکستان و هند، لاهور، ۱۹۷۱م. (۱۰) بیدل، عبدالقادر، چهار عنصر رقعات قصاید نکات کلیات، به کوشش خلیلالله خلیلی، کابل، ۱۳۴۱-۱۳۴۳ش. (۱۱) پدرام، لطیف، تأملی کوتاه در زندگی شعر و اندیشۀ بیدل، یگانه، تهران، ۱۳۸۱ش، س۶ و ۷، شم۲۵و۲۶. (۱۲) تمیمداری، احمد، بیدل دهلوی عظیمآبادی، دانش، اسلامآباد، ۱۳۶۸-۱۳۶۹ش، شم ۲۰و۲۱. (۱۳) جهانگیری، محسن، محییالدین بن عربی، تهران، ۱۳۶۷ش. (۱۴) حاکم لاهوری، عبدالحکیم، تذکرۀ مردمدیده، به کوشش سیدعبدالله، لاهور، ۱۳۳۹ش. (۱۵) حبیب، اسدالله، بیدل شناسی در شوروی، در سی مقاله، کابل ۱۳۴۵ ش. (۱۶) حسین، رضوان، مرزاغالب و مکتب بیدل، در سی مقاله، کابل ۱۳۴۵ ش. (۱۷) خلیل، علی ابراهیم، صحف ابراهیم، به کوشش عابدرضا بیدار، پتنه، ۱۹۷۸م. (۱۸) خلیلی، خلیل، مقدمه بر کلیات بیدل (ه م). (۱۹) خلیلی، خلیلالله، فیض قدس، (کابل) ۱۳۳۴ ش. (۲۰) خواجه، محمدعثمان، بیدل بزرگترین شاعر صوفی بعد از جامی، هلال، کراچی، ۱۳۴۰ش، ج۹، شم ۳۵. (۲۱) خوشگو، بندر بن داس، سفینه، به کوشش محمدعطاء الرحمان، پتنه، ۱۹۵۹م. (۲۲) دشتی، علی، نگاهی به صائب، تهران، ۱۳۵۶ش. (۲۳) ریاض، محمد، بیدلشناسی، دانش، اسلام آباد، ۱۳۶۶ش، شم۱۲. (۲۴) ریاض، محمد، اقبال لاهوری و دیگر شعرای پارسی گوی، کابل ۱۳۴۵ ش. (۲۵) سرخوش، محمدافضل، کلماتالشعراء، به کوشش صادق علی دلاوری، لاهور، ۱۹۴۲م. (۲۶) سلجوقی، صلاحالدین، نقدبیدل، کابل، ۱۳۴۳ش. (۲۷) شایگان، داریوش، ادیان و مکتبهای فلسفی هند، تهران، ۱۳۶۲ش. (۲۸) شفیعیکدکنیش، محمدرضا، شاعر آینهها، تهران، ۱۳۶۶ش. (۲۹) صدیق، حسنخان محمدصدیق، شمع انجمن، کلکته، ۱۲۹۳ق. (۳۰) صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۶۶ش. (۳۱) عبدالغنی، زندگی و آثار عبدالقادر بیدل، ترجمه محمدمهدی آصف، کابل ۱۳۴۱ ش. (۳۲) عالمشاهی، دراطراف آرامگاه مولانا بیدل، آریانا، کابل، ۱۳۵۵ش، س۱۴، شم۱۶۸. (۳۳) عینی، صدرالدین، یادداشتها، به کشش علیاکبر سعیدی سیرجانی، تهران، ۱۳۶۲ش. (۳۴) مخدوم، رهین، ابوالمعانی بیدل، وحید، تهران، ۱۳۴۶-۱۳۴۷ش، س۵، شم۳. (۳۵) مشار، خانبابا، مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی، تهران، ۱۳۴۱ش. (۳۶) منزوی، خطی مشترک. (۳۷) میرحسین دوست، سنبهلی، تذکرۀ حسینی، لکهنو، ۱۲۹۳ق. (۳۸) میرحسین شاه، بحثی در احوال و آثار بیدل، ادب کابل، ۱۳۵۰ش، س۱۹، شم ۵و۶. (۳۹) نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره، به کوشش محسن ناجی نصرآبادی، تهران، ۱۳۷۸ش. (۴۰) هادی، نبی، عبدالقادر بیدل، ترجمۀ توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، ۱۳۷۶ش. (۴۱) یاحقی، محمدجعفر، شاعر آینهها، کیهان فرهنگی، تهران، ۱۳۶۷ش، س۵، شم ۴. ۱۴ - پانویس
۱۵ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بیدل»، شماره۵۳۵۳. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بیدل دهلوی»، شماره۲۴۲۳. |